۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

وضعیت نامناسب جسمی حسین رونقی در زندان




hossein
خبرگزاری هرانا ـ مادر حسین رونقی ملکی می گوید یکی از کلیه های فرزندش باید خارج شود، زلیخا موسوی  از بی هوش شدن فرزندش حسین رونقی در زندان خبر می دهد و اینکه او و سایر زندانیان بند ۸ زندان اوین وضعیت خوبی ندارند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از روز، زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی از وضعیت وخیم او در بند ۸ زندان اوین می گوید: وقتی او را دیدم صورت اش خیلی پف کرده و لب هایش ترکیده بود. وضعیت خیلی بدی داشت، وقتی رفتم برای ملاقات، گفتند حسین اینجا نیست، رفته دادگاه، گفتم باید او را ببینم گفتند نمی شود، گفتم کدام دادگاه برده اید، می روم ببینم، باز گفتند نه، تا ساعت ۲ نشستم، بالاخره حسین را آوردند، متوجه شدم که خدابخشی هم آنجا بوده و حسین از حال رفته و بی هوش شده، به همین خاطر نمی گذاشتند او را ببینم، او را دادگاه نبرده بودند.
او می افزاید: گفته اند باید کلیه اش خارج شود. اما او را حتی برای سونوگرافی هم نبرده اند، پی گیری کردیم و رفتیم و آمدیم گفتند می بریم اندوسکوپی که ما مخالفت کردیم گفتیم بارها برده اید اندوسکوپی و دکتر گفته برای حسین ضرر دارد.
او سپس به وضعیت بند ۸ زندان اوین اشاره می کند: الان بیش از دو هفته است که آب گرم ندارند، گاز هم قطع است حتی نمی توانند یک تخم مرغ بپزند و بخورند. حسین می گفت همه زندانی ها همین طور مانده اند، حمام نیست چون آب گرم نیست، خیلی سرد است، غذا نمی توان درست کرد چون گاز نیست، بخصوص اینکه وضعیت بند ۸ خیلی بد است بچه ها را برده اند آنجا در حالیکه در بند ۳۵۰ جا است اما برده اند آنجا، جا نیست روی زمین می خوابند، حتی توی راهروی توالت می خوابند، بنویسید خواهش می کنم، گاز ندارند، آب گرم ندارند، نه به خاطر پسر من، به خاطر همه زندانیان بنویسید، پسر من به من می گوید اما زندانیانی هستند که صدای شان به هیچ جایی نمی رسد.
مادر حسین رونقی ملکی سپس با اشاره به پی گیری های خانواده می گوید: خدابخشی را دیدم گفتم پسر من الان دو ماه است بدون دارو ودرمان در زندان مانده و وضعیت اش خوب نیست، گفتند تهمت نزن گناه است، گفتم بچه مرا بی گناه انداخته اید زندان، بچه های ما همه بی گناه هستند و کار شما گناه است، گفتم می روم مصاحبه می کنم و می گویم که می خواهید حسین را از بین ببرید، بعد فهمیدم خدابخشی به حسین گفته به پدر و مادرت بگو مصاحبه نکنند. گفتم من راحت نمی نشینم، من مصاحبه می کنم، چاره ای برای من باقی نگذاشته اند، بچه من در خطر است، دارد از بین می رود اما دغدغه اینها این است که من مصاحبه نکنم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر