خانمها و آقايان نماینده:
در پی نامه سرگشادهای* که اينجانب در ماه آوريل سال جاری به رئيس جمهور محترم ايالات متحده آمريکا ارسال داشتم و در آن به ترفندها و اهداف پنهانی سردمداران جمهوری اسلامی و به خصوص شخص علی خامنهای، که دائی اينجانب میباشد، اشاره کردم، اين نامه را به شما خانمها و آقايان سناتور در کنگره آمريکا میفرستم.
اجازه بدهيد در ابتدای سخن همسويی خود و همفکران خود را با شما در مورد لازمه ايجاد ثبات در منطقه خاورميانه، و همچنين در مورد نگرانیهای شما از اقدامات و نفوذ سياسی جمهوری اسلامی در منطقه، ابراز دارم. مطمئن باشيد که اکثريت قاطعی از هم ميهنان من تنها آرزوی رشد و تکامل جامعه خود و صلح و آرامش در منطقه را دارند. گفتارها و کردارهای سردمداران جمهوری اسلامی هيچگاه نظر و يا کلام واقعی ايرانيان نبوده و نيست.
متاسفانه در ماههای اخير، با وجود شواهد بسياری در بی اعتباری و نابکاری رژيم اسلامی، تصميم گيران دولتهای آمريکا و اروپا به اندکی بسنده نمودند و با امضای تفاهم نامهای به نام «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام)، بدون ضمانت اجرايی مطمئن آن، نه تنها خطری را رفع ننمودند بلکه به سردمداران جمهوری اسلامی اميد و فرصت جولان دادن سياسی و وقت کشی برای پيش بردن اهداف پنهانی خود را دادند.
در برابر استدلالات موجه مخالفين تسامح با اين رژيم، بهانه برتر بودن «ديالوگ» را بکار میبرند. بديهی است که همواره ديالوگ برتر است وهيچ انسان دوست و مدافع حقوق بشری نيز به زبان جنگ سخن نمی گويد. اما پرسش مشخص ما اين است که : ديالوگ با چه کسی و يا با چه رژيمی؟ هنگامی که میدانيم که مخاطب تنها دغدغه سلطه وری، نقض حقوق بشر و تمسخر تمدن را دارد، چگونه میتوانيم به زبان دموکراتيک با او «ديالوگ» داشته باشيم؟ حکومتی که آرزوی برپايی امپراتوری اسلامی در جهان را دارد و نابودی ملت و کشور خود را موجب شده است، آيا میتواند مخاطب مناسبی باشد و آيا «ديالوگ» کردن با او تنها در مورد موضوع مورد نظرش (در اينجا مناقشه هستهای) مشروعيت دادن به کرده ها و ماهيتش نمی باشد؟
به باور اينجانب حکومت ولايت فقيهی علی خامنهای نميخواهد ماهيت خود را تغيير بدهد و از اصول بنيانی خود کوتاه بيايد. و همانطور که بارها در سخنرانیهای خود مشخصا و صراحتاً گفته است، هرگز نخواهد نمود. بقای اين حکومت، حتی بدون داشتن نيروی هستهای، مترادف با نقض بيشتر حقوق بشر، بی ثباتی و نابسامانی بيشتر در منطقه خاورميانه و در جهان آزاد است. مذاکرات هستهای و روند کنونی آن تنها فرصت بيشتری را به اين رژيم ميدهد تا بتواند نيروی بيشتری بگيرد. آيا قبول تعليق فعاليت هستهای شرطی کافی برای بخشيدن تمردهای بين الملی است؟ آيا آنچه بر مردم ايران روا داشتند و بی احترامی هايی که نسبت به مردم، دولت و حتی سفارت کشور آمريکا انجام دادند، با امضای اين توافقنامه قابل فراموش شدن هستند؟ آيا قبول خواهند کرد که به نقض حقوق بشر در ايران خاتمه دهند؟ آيا قبول خواهند کرد که به نيروهای تروريست در منطقه، به حکومت سوريه و يا به شورشيان يمنی کمک نرسانند؟ آيا قبول خواهند کرد که دست از هژمونی مذهبی خود بردارند و نخواهند تفسير افراطگرايانه خود از اسلام را به ديگر مسلمانان جهان تعليم دهند؟. .. بديهی است که پاسخ به همه اين پرسشها منفی است !
در مقام فردی آگاه به ماهيت سردمداران جمهوری اسلامی بايد صراحتاً بگويم که متاسفانه وضعيت موجود آنچيزی بوده و هست که آنها میخواستند. خمينی در سال ۱۹۷۹ به دروغ آزادی و استقلال را بهانه نمود و انقلابی را موجب شد، ولی در فکرش نه آزادی ايرانيان و نه استقلال ايران بود. هدفش سلطه بر جهان اسلام بود. هم شما و هم ما ايرانيان فريب او را خورديم، همانطور که مردم آلمان و اروپائيان فريب هيتلر را خوردند ! علی خامنهای نيز مدتهاست که به بهانه دانش هستهای، مردم ايران و جهانيان را مشغول نگاه داشته است تا بتواند در خفای اين موضوع سلطه خود را در منطقه گسترش دهد و بقای حکومت نامشروع و ضدمردمی اش را تضمين کند.
چه کسی نميداند که استقرار گروههای افراطگرای اسلامی در منطقه، که به تبعيت از تعليمات جهانشمول خمينی و خامنهای خواب برپايی حکومت اسلامی در جهان را دارند، نتيجه اقدامات آشکار و پنهان جمهوری اسلامی و همچنين اشتباهات ژئوپولتيک سياستگذاران آمريکايی و اروپايی بوده است. فاجعهای که متاسفانه موجب گسترش افراطگرايی و تروريسم اسلامی، آواره گی ميليونها انسان، ديروز و امروز، و ناامنی دنيای آزاد شده است. مزه تلخ حکومت اسلامی با اعدامها، سنگسارها و محدوديتهای اجتماعيش را مردم ايران به اندازه کافی چشيده اند. نبايد که بيشتر در اين منجلاب بمانند و نباشد که ديگر مردمان در منطقه و يا در دنيا (همانطور که در عراق و سوريه شاهد هستيم) به آن گرفتار شوند!
هر چند که هنوز نه شما در کنگره و نه آنها در مجلس خود بصورت رسمی «برجام» را تصويب ننموده ايد، ولی در صورت ادامه اين روند کنونی و تصويب آن، با دادن فرصت و زمان به جمهوری اسلامی، مطمئناً ضررهای بسياری را شاهد خواهيم بود. جمهوری اسلامی به بهانه قبول تعليق فعاليتهای هستهای اش به شرارت پنهان خود ادامه خواهد داد، جهان آزاد ناامن تر خواهد شد و مردم ايران نيز هيچ بهرهای نه اقتصادی و نه اجتماعی از اين روند نخواهند برد.
به باور اينجانب اشتباه در خاورميانه همواره در« انتخاب مخاطب » بوده و هست. در اين مختصر نمیتوان همه مواردی که در آنها تصميم گيران مخاطبين ناشايست و نامناسب را انتخاب کردند را يادآوری کرد. ولی مشخص است که به عنوان مثال وضعيت موجود در کشور عراق عمدتاً نتيجه خالی گذاردن فضا و انتخاب مخاطبين نامناسب بوده است. در مورد مذاکرات هستهای نيز ديالوگ با هر شخصی بايد بر منبای کارنامه سياسی و شايستگی سياسی او باشد. مشخصاً نمیتوان به خود جمهوری اسلامی و به آنهايی که فرسنگها راه با جمهوری اسلامی طی نمودهاند و هنوز هم ناآگاه به ماهيت جمهوری اسلامی و يا تنها به طمع مال و مقام، اميد اصلاح اين رژيم را دارند و به خود و ديگران وانمود میکنند که حکومت ملايان مورد تأييد مردم ايران است، اعتماد نمود. مطمئن باشيد که همه ايرانيان چه آنهايی که در زندان ايران در اسارتند و چه آنهايی که در خارج از کشور مهاجرند، جمهوری اسلامی را از خود نمی دانند و سرنگونی تماميت آن را خواستارند. اما آنهايی که در اسارت و در خطر سرکوب هستند، نمی توانند فرياد باشند و آنهايی هم که همچون ما در خارجند، دل شکسته از انتخابهای نادرست تصميم گيران و نااميد از حمايت، ناچار به خاموشی اند. البته بسياری از ما فعالين سياسی با وجود سانسورها و سرخوردگیهای موجود، ولی با ايمان به راستی باورمان، از تلاش دست برنداشته ايم و همانطور که شاهد بوده ايد تا به امروز بسياری از روشنفکران جامعه ايرانی شما را مخاطب قراردادهاند و همين موضعهای مرقوم در اين مختصر را به زبان خود به شما يادآور شده اند. بديهی است که پيامهای رسيده از جانب متوهمان اصلاح پذيری جمهوری اسلامی و يا متوهمان دموکراسی پذيری جامعه ايرانی با بودن جمهوری اسلامی را بايد شناسايی و به کناری گذارد تا از « انتخاب نامناسب » پرهيز شود.
در پايان، بدانيد که جامعه ايرانی منزجر از آنچه امروز دارد، تشنه چشيدن طعم شيرين آزادی و دموکراسی است. مردمی که استبداد حکومت اسلامی را چشيده است، بهتر از هر مردمی ديگر آزادی و دموکراسی را به آغوش خواهد کشيد و در فردای اين رژيم صلح و آرامش را برای کشور خود و منطقه تضمين خواهد نمود.
نتيجه نهايی پروسه تصويب «برجام» هر چه باشد، از شما عاليجنابان درخواست دارم که به اين نکته توجه کنيد که مخاطبين شايسته در جامعه ايرانی آنهايی هستند که با باورهای سکولار دموکراسی تماميت نظام ولايت فقيهی را به زير سئوال میبرند و در توهم اصلاح آن نيستند. اگر سانسور رسانهای نميبود، مطمئنا ندای برحق آنها را بيشتر ميشنيديد و فرصت اجرايی کردن پروژههای خود را بيشتر ميداشتند. زمان آن رسيده است که اپوزيسيون واقعی و مردم ايران را برای رهايی از شرارتهای حکومت اسلامی در ايران و گروهکهای اسلامی وابسته اش در منطقه، حامی و همراه باشيد.
که هدف ما نيز آزادی، حقوق بشر و صلح و دموکراسی است.
با احترام
فرانسه ـ دکتر محمود مرادخانی
سپتامبر۲۰۱۵